ای ببر خفته بر گرده ی سفید کوه
خرم آباد خراب از نفس غوکان
بلند شو، آریو برزن
این جا برزخ بسی بسیار بال می گشاید
در زیر رنگین کمان مد ینه ی فاضله اش
فرزندان سیمین –روشن
با خونی سیاه دیالیزه گشتند
از کدام جهت وزیدن می گیری
ای باد هیا هو گر
ابرهای بی برکت دور شوید
جغدوش از صراط تان بینی برمی گیرم
به تماشا ی بنفشه ورودی دیگر می نشیم
آخر، باران می گیرد از سر
جهان را بزک می کنم با بازی کودکانه ام
و آموخته ام زندگی را به گونه ای کج وار
ایزد بانوی سینه صخره ای
تو مشق بده
کوچ زمستانی سینه سرخ هایت
خورشیدی دگر بزا
نوشانوش به نوشم نورش
دوشا دوش غرق شوم در دریای اغواگرش
یاس گم گشته
دستان ات زیبا تر از هر زمانی
از خاک خاوران جوانه زده
و مادرم بر بلندای سپید کوه
پیراهنی سپید پوشیده است.
شاهرخ موسی زاده
موسی زاده18 فوریه 2024
کلامی ارغوانی بر لب ام جاری ست
از زلال صبح
ازبوسه های باران ،
پرستوی خیس خیال ام
زیرکانه می گذرد
از این مرده دلان گرگ چشم
که کلام دردهانشان رنگ پریده
از تب و تاب می افتد
به گوشه ای پرت می شود ،
می میرد
کتاب یأس از لب شان جدا نمی گردد
و عزیزم، عزیزم گفتن شان باژگونه است
چشم هایم آبی ست
جرعه ای به سلامتی می نوشم
به هر چیزی از خود بی خود، نگاه می کنم
جویای دریا های نو
گل واژه های تازه هستم
ََطبع عجول ام این را می جوید.
شاهرخ موسی زاده خرم آباد 15/09/1400
موسی زاده18 فوریه 2024
درودها بسیار عالی
موسی زاده18 فوریه 2024
برو آزاد رها
با خیال مست تا بی نهایت
آن سوی اقیانوس قلبم
آرام ، آرام
پر بکش
ای نیلوفر عاشق
ای نیلوفر عاشق
دیدگاه خود را بگذارید